شادنشادن، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

شادن ، دردونهء خونه

در آستانه 1 سالگی

سلام مامانی عسلی آبنباتی دیگه خیلی خیلی خوردنی و خواستنی شدی ملوسک من امروز 22 رمضان سال 1433 ست و تو پارسال همین روز بدنیا اومدی  وای چه روزی بووووود.حالا حسمو روز تولد واقعیت واست مینویسم. عزیز دلم دیروز برا اولین بار یه قدم ونیم راه رفتی .من و بابا اینقدر هیجانزده شده بودیم  تند تند تشویقت می کردیم . پاتوقت توی تراسه .دوست داری همش بری اونجا و بازی کنی. یه بار که تو تراس بودی دیدم تند تند داری با خودت حرف میزنی (ا د ب دد ...جیگگگگگگگگگگرتو) اومدم نگاه کردم دیدم یه مورچه روی دستته و تو هم هیجانزده شده بودی و باهاش بازی می کردی البته بماند که آخر نابودش کردی و چیزی از طفلی نموند . چند روز پیش هم...
21 مرداد 1391

شمال و پارتی

سلام دختر گلللللللم آخر هفته گذشته (یعنی 2 هفته گذشته ) رفتیم شمال و به خاله زری اینا که اونجا بودن ملحق شدیم این دومین بار بود که دریای شمال رو میدیدی ، البته زیاد خوشت نیومدچون تا به اب نزدیکت میکردیم نق میزدی .فقط یه چیز جالب: بعد از ظهر که رفته بودیم کنار ساحل توی بغلم بودی و نق نق می کردی احساس کردم خواب داری یه کم تکونت دادم و خوابت برد (اتفاق بسیار نادر که به این راحتی بخوابی ) و دیگه اینکه ساعت 5 که خوابیدی تا 8 تکون نخوردی !!!! این اتفاق هم خیلی عجیب بود که 3 ساعت پشت سر هم بخوابی . فکر کنم صدای موج دریا بهت ارامش داده  بود و تخت خوابیدی .من و بابا هم از این فرصت استفاده کردیم و یه جت اسکی کرایه کردیم و زدیم به دریا ...
8 مرداد 1391
1